شبکه هوشمند کودک

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۷ مهر ۹۵، ۱۳:۲۳ - Farzad NJ
    : ))

ماه پیشونی

شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۲ ق.ظ

روزها گذشت و گذشت تا یه روز تو شهر اعلام کردند که شاهزاده مهمونی گرفته و از همه دخترهای جوان شهر دعوت کرده که در این مهمونی شرکت کنن.مادر و دختر خودشون را آماده مهمونی کردن و هرچی ماه پیشونی خواهش کرد که اون را هم با خودشون ببرن گفتن نه تو باید در خونه بمونی.


ماه پیشونی


روز مهمونی که فرا رسید مادر و دختر آماده شدن و قشنگ ترین لباسهایی که داشتن را پوشیدن و رفتن...نامادری یه عالمه نخود و لوبیا را باهمدیگه قاطی کرد و به دختر گفت بشین اینها رو جدا کن تا ما برگردیم..


ادامه مطلب

  • شبکه هوشمند کودک

داستان

رویای شبانه

مادر

کتاب قصه

کودکان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی